<-PostContent->

شیمی

تنها

 

 

 


زمانی شعر می گفتم برای غربت باران …


ولی حالا خودم تنهاترم ، تنهاتر از باران …

 


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 9:45 | نویسنده : rosha |

منتظر هیچ دستی درهیچ جای دنیانباش...

اشکهایت رابا دستهای خودت پاک کن

همه رهگذرند....

 


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 9:27 | نویسنده : rosha |

 

سلام ای که نشستند به دور حرمت جمع ملائک به تماشا
همه پست و تو بالا
همه قطره تو دریا
همه بنده تو مولا
همه خار، تو اسطوره ی گلها
غلامیم به درگاه شما حضرت آقا
به عشق تو گشودیم همه دیده به دنیا
به عشق تو تپیده ست دل ما
برای تو خدا روح دمیده به گِل ما
فدای تو که رعنایی و آقایی و زیبا
که تو یوسف زهرایی و ما نیز ندانیم
چرا رفته به بیراهه زلیخا
سلام ای پسر حضرت زهرا ...
**********
سلام ای پسر حضرت زهرا
که غریب الغربایی و ولی نعمت مایی
ز سر تا به قدم عشق و صفایی
و سر تا به قدم ما همه دردیم،
تو درمان و دوایی
تو آیینه ی شفاف خدایی
تو سلطان سخایی
تو علی هستی و شهره به رضایی
تو و دست کرامت
دل ما و گدایی
فقیریم و عشق است فقیری که تو حج فقرایی
تو که صاحب این صحن و سرایی
نه این صحن و سرا، صاحب ارضی و سمایی
به ما هم بده جایی
نپرسید که هستیم و کجایی
مهم اینجاست
که تو صاحب مایی
**********
من و دست پر از عجز و تمنا
تو و دامنی از جنس تولا
سلام ای پسر حضرت زهرا
**********
تمام همه ی آنچه که داریم فدای سرتان حضرت سلطان
غریبیم و خدا گفته شمایید فقط یار غریبان
ضعیفیم و خدا گفته تویی مونس و غمخوار ضعیفان
عجب نیست اگر دست به دامان شماییم
عجب نیست در خانه ی لطف تو گداییم
که مشغول گدایی تو هستند هزاران چو سلیمان
عجب نیست شود موسی عمران
میان حرمت خادم و دربان
عجب نیست اگر زنده شود حضرت عیسی
به نگاهی ز دو چشمان تو و بر تن اموات دهد جان
و عجب نیست که جبریل امین
خاک در کفشکنت را ببرد بهر تبرک به جنان
و عجب نیست به عشق تو شود کفر مسلمان
و عجب نیست به یک گوشه ی چشمت
شود آتش چو گلستان
عجب اینجاست که با این جبروتت
شده ای ضامن آهوی بیابان
و عجب نیست همان آهوی وحشی
که تو ضامن شدی از لطف و کرامت
شود ضامن مردم به قیامت
سلام ای که خدا گفته سلامت
سلام ای به فدای تو و اخلاق و مرامت
سلام ای که پذیرفته ای این بی سروپا را
سلام ای پسر حضرت زهرا
**********
سلام ای پسر حضرت زهرا
و ای شاه  و امیرم
بود آرزویم بوسه ای از روی ضریح تو بگیرم
مگر لحظه ای آرام شود این دل زارم
تویی دار و ندارم
خزانم من و بی برگ
تویی باغ و بهارم
شدم زائرت آقا
که بیایی به دم مرگ کنارم
و یا پا بگذاری به مزارم
درست است که این مایه ندارم
ولی کاش بیایی که سر از خاک برآرم
دو دستم به روی سینه گذارم
و بگویم به تو ای صاحب دلها
سلام ای پسر حضرت زهرا
...
(
محمد ناصری)              

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 17:50 | نویسنده : rosha |

 

خودت باش

  خوششان هم نیامد نیامد

    اینجاکه مجسمه سازی نیست

 

 

 

 

 

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 19:28 | نویسنده : rosha |

 
 
ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮕﻪ...

ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩﻥ ﻭﺍﺳﻪ ﻧﯿﻮﻣﺪﻥ ﻣﻌﻠﻢ...

ﺑﺮﺍﯼ ﻗﺮﺁﻥ ﻫﺎﯼ ﺍﻭﻝ ﺻﺒﺢ ﻭ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﺳﺮﻭﺩ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﻭﻝ ﻫﻔﺘﻪ...

ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻂ ﮐﺸﯽ ﮐﻨﺎﺭ ﺩﻓﺘﺮ ﻣﺸﻖ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ آبی ﻭ ﻗﺮﻣﺰ...

ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺨﺘﻪ ﭘﺎﮎﮐﻦ ﻭ ﮔﭻ ﻫﺎﯼ ﺭﻧﮕﯽ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﺨﺘﻪ...

ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺳﻮﺍﻝ ﻣﻌﻠﻢ...

ﺑﺮﺍﯼ ﻟﯿﻮﺍﻧﺎﯼ ﺁﺑﯽ ﮐﻪ ﻓﻠﻮﺕ ﺩﺍﺷﺖ...

ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﻥ...

ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻪ ﻱ ﺩﻟﺨﻮﺷﻴﻬﺎﻱ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ...


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 18:43 | نویسنده : rosha |

 
 
ﺍﻟـــــــﻮ ﺧــــــــﺪﺍ ﺟــــــــــﻮن

 

ﻣﮕﻪ ﺩﻧﯿﺎﺭﻭ ﻧﯿﺎﻓﺮﯾﺪﯼ ﺗﺎ ﺑﻨﺪﻩ ﻫﺎﺗﻮ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮐﻨﯽ؟

 

 

 

 

ﻧﯿﮕﺎ ﮐﻦ ﺧﯿﻠﯿﺎ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺩﺍﺭﻥ ﺗﻘﻠﺐ ﻣﯿﮑﻨﻦ!

 

 

 

 

 

ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﺩﻝ ﻣﯿﺸﮑﻮﻧﻦ!

 

 

 

 

 

ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ هم ﻣﯿﺨﻨﺪﻥ!

 

 

 

 

 

ﯾﻪ ﻋﺪﻩ ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯿﮕﻦ!

 

 

 

 

 

ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺧﻮﺍﺏ بقیه رو میگیرن ﻭﻟﯽ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﻦ!

 

 

 

 

 

ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺑﺎ ﺣﺮﻓﺎﺷﻮﻥ ﺍﺷک آدمو ﺩﺭﻣﯿﺎﺭﻥ!

 

ﺧﺪﺍ ﭼﺮﺍ ﻫﯿﭽﯽ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻧﻤﯿﮕﯽ؟


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 18:39 | نویسنده : rosha |

 


 

بر روی رضـا شمـس امامت صلـوات

بر شافع ما روز قیامـت صـلوات

در شـام ولادتـش که شادنـد همـه

بفرست بر این روح کرامت صلوات صلوات



السلام ای حضرت سلطان عشق

یا علی موسی الرضا ای جان عشق

السلام ای بهر عاشق سرنوشت

السلام ای تربتت باغ بهشت

---

ولادت باسعادت سلطان، امیر و ولی نعمت تمام ایرانیان، حضرت رضا-ع مبارک.

 

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 17:53 | نویسنده : rosha |

«آن یار کزو خانه‌ی ما جای پَری بود

سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود

انگار در اعماق نگاهش خبری بود

در شهر خودش بود و دلش در سفری بود

می‌رفت دلت كوی به كو، خانه به خانه

«جمعی به تو مشغول و تو فارغ ز میانه»

انگار کسی رو به خراسان به نماز است

با چادر سبزی که پر از عطر حجاز است

«اَلمِنَّتُ لِلَّـه که درِ میکده باز است»

مستی ـ به خدا ـ پیش دو چشم تو مجاز است

من مست‌ترین حوض تواَم حضرت مهتاب!

از این همه اشك است اگر شور شد این آب

در سفره‌ی مهمان تو جز نور خدا نیست

هر لقمه مگر با نمک نام رضا نیست

از شوق تو در صحن و خیابان تو جا نیست

کس نیست که در دامن مهر تو رها نیست

حق دارد اگر یوسف ما هم به تو نازد

یك مسجد و میخانه كنار تو بسازد

آنقدر قشنگی كه دل قافله‌ها را …

آنقدر كریمی كه همه فاصله‌ها را …

آنقدر عزیزی كه تمام گله‌ها را …

ـ از قافیه بگذرـ بگشا این گره‌ها را

نزدیك ترین سنگ صبور دل مایی

هم دامن زهرایی و هم دست رضایی
 


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 19:50 | نویسنده : rosha |

.
عرضی ندارم بانو
فقط یادت باشد امروز که دختری
در آینده مادر دختر دیگری هستی
و روزی می آید که مادر بزرگ میشوی
پس جدا از همه ی ناپاکیها ، تو پاک بمان !
روز دختر مبارک …


تو ببین، وحشی چشمان توأم دختر خوب

 که چنین بی سر و سامان توأم دختر خوب

 خوشترین خاطره در خلوت خونین خیال

 خواب لبخند و پری خوان توأم دختر خوب !

روزت مبارک

.


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 18:34 | نویسنده : rosha |

دلم هوای تو کرده شه خراسانی


چه می شود که بیایم حرم به مهمانی


دلم زکثرت زشتی بریده آقاجان


عنایتی که بیایم تویی که درمانی

 

مرا وگریه شبی در حریم تو کافی است


رفیق گریه ی من،گریه های طوفانی


رفیق مایی و حالی زما نمی پرسی


تو در بهشتی و ماهم اسیروزندانی


بیا و زندگی ام را چنین مهیا کن


که پیش پای تو آقاشوم قربانی


تمام آنچه که دادی مرا،زکف دادم


ببین که دشت پر از گل شده بیابانی


چه می شود که قیامت بگویم این جمله


دلم هوای تو کرده شه خراسانی

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 19:33 | نویسنده : rosha |

نامت چه بود؟آدم

فرزند؟من را نه مادری نه پدری، بنویس اولین یتیم خلقت

محل تولد؟بهشت پاك

اینك محل سكونت؟زمین خاك

آن چیست بر گرده نهادی؟امانت است

قدت؟روزی چنان بلند كه همسایه خدا،اینك به قدر سایه بختم به روی خاك

اعضاء خانواده؟حوای خوب و پاك ، قابیل خشمناك ، هابیل زیر خاك

روز تولدت؟روز جمعه، به گمانم روز عشق

رنگت؟اینك فقط سیاه ، ز شرم چنان گناه

چشمت؟رنگی به رنگ بارش باران ، كه ببارد ز آسمان

وزنت ؟نه آنچنان سبك كه پرم دئر هوای دوست ... نه آ نچنان وزین كه نشینم بر این خاك

جنست ؟نیمی مرا ز خاك ، نیمی دگر خدا

شغلت ؟در كار كشت امیدم

شاكی تو ؟خدا

نام وكیل ؟آن هم خدا

جرمت؟یك سیب از درخت وسوسه

تنها همین ؟همین
!!!!
حكمت؟تبعید در زمین

همدست در گناه؟حوای آشنا

ترسیده ای؟كمی

ز چه؟كه شوم اسیر خاك

آیا كسی به ملاقاتت آمده؟بلی

كه؟گاهی فقط خدا

داری گلایه ای؟دیگر گلایه نه؟، ولی...

ولی چه ؟حكمی چنین آن هم یك گناه!!؟

دلتنگ گشته ای ؟زیاد

برای كه؟تنها خدا

آورده ای سند؟بلی

چه ؟دو قطره اشك

داری تو ضامنی؟ بلی

چه كسی ؟ تنها كسم خدا

در آ خرین دفاع؟
می خوانمش كه چنان اجابت كند دع


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 19:27 | نویسنده : rosha |

 

 


 

خدايا...

 

آغوشت را امشب به من می دهی ؟

 

برایِ گفتن چیزی ندارم

 

اما برایِ شنفتنِ حرفهایِ تو گوش بسیار . .

 

می شود من بغض کنم

 

تو بگویی : مگر خدایت نباشد که تو اینگونه بغض کنی . .

 

می شود من بگویم خدایا

 

 

 

 

 

 

 

تو بگویی : جانِ دل . . 

می شود بیایی ؟


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 19:23 | نویسنده : rosha |

 

 

من اگر روح پريشان دارم

من اگر غصه هزاران دارم

گله از بازي دوران دارم

دل گريان،لب خندان دارم

به تو و عشق تو ايمان دارم

در غمستان نفسگیر اگر

نفسم ميگيرد

آرزو در دل من

متولد نشده، مي ميرد

يا اگر دست زمان درازاي هر نفس

جان مرا ميگيرد

دل گريان، لب خندان دارم

به تو و عشق تو ايمان دارم

من اگر پشت خودم پنهانم

من اگر خسته ترين انسانم

به وفاي همه بي ايمان

دل گريان، لب خندان دارم

به تو و عشق تو ايمان دارم

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 18:44 | نویسنده : rosha |


سایه گمگشته ای در یک کویرم کیستم

 

پرسشی بی پاسخم در جستجوی کیستم

 

یک قدم تا انتهای دردهایم مانده است

 

منتظر تا اینکه باز آیی ، بگویی کیستم

 

روی دوش خسته ام آواری از دلواپسی ست

 

از کدامین سمت می آیی ، بگو می ایستم

 

روبروی آینه تصویر خود گم کرده ام

 

عمری اما در کجای آینه می زیستم

 

بی تو حتی در نگاه  لحظه ها هم نیستم


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 18:41 | نویسنده : rosha |

یک شبی مجنون نمازش راشکست

با وضو درکوچه لیلا نشست

عشق آن شب مست ومستش کرده بود

فارغ ازجام الستش کرده بود

گفت:یارب..... ازچه خوارم کرده ای

برصلیب عشق دارم کرده ای

خسته ام زین عشق .دل خونم نکن

من که مجنونم .تومجنونم نکن

من دراین بازیچه دیگرنیستم

این تو و لیلای تو......من نیستم

گفت:ای دیوانه لیلایت منم

دلبرپنهان وپیدایت منم

سالها باجور لیلا ساختی

من کنارت بودم ونشناختی


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 18:40 | نویسنده : rosha |

 

خــــدا پــــرسیــــد:

میخــــوری یــا میبــــری؟

مــــن گفتــــم میخــــورم

چــــه مـــی دونستــــم

لــــذت هـــا رو میبـــرنــد !

حســــرت هــا رو میخـــورند

 


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 18:36 | نویسنده : rosha |

! مادرم!

امروز دلم از زمانه و از بی مهری هایش گرفته

برای تو می نویسم

برای دستانت که بوی بهشت می دهد

برای تو که همیشه آرزو دارم ،

دستان پر مهرت را بر سرم بکشی

برای تو که آرزو دارم ،

همیشه در آغوش گرمت جای گیرم

 

مادرم !

می خواهم تا ابد ،

در اسمان بی کران عشقت ،

مستانه پرواز کنم

می خواهم با پاکی اشکانت ،

روشنی چشمانت ،

گرمی دستانت ،

صداقت کلامت ،

و زمزمه دلتنگی هایت ،

عاشقانه وضو سازم ،

و نماز شکر بجای آورم

 

مادرم!

به تو نیاز دارم!

می خواهم دوباره با عشقت ،

متولد شوم

از وجودت جان گیرم

و با غمت زندگی کنم

با لبخند هایت آرزوهایم را ،

بدست فراموشی بسپارم

 

مادرم !

به اندازه تمام ستاره های آسمان ،

دوستت داشتم

همان ستاره هایی که ،

شب های تنهایی و بی قراریم را ،

نظاره گرند.


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 18:33 | نویسنده : rosha |

 

 

خندیدن، خوب است . قهقهه، عالی است
گریستن، آدم را آرام می کند
اما...
لعنت بر بغض

 


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 19:39 | نویسنده : rosha |

 

یه وقتایــــﮯ هســتـــــــ

ڪ بایــد لـــــم بدﮯ یه گــــوشه

و جــریان زندگیــت
رو فقـــط مــــرور کنـــــﮯ…

بعــدشم بگـــﮯ:”به سلامتــــــــﮯ خــــودم ڪ اینقـــدر

تحمـــل داشتـــم"


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 19:35 | نویسنده : rosha |

دنیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا

ببین من کم نمیارم

من مرامم بالا تر از این حرفاست

ببین دلم شکست عیبی نداره

ولی

خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا

بزرگیتو

عظمتتو

حقانیتتو

قبول دارم

حقمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو

بگیر

 


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 19:51 | نویسنده : rosha |

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 18:41 | نویسنده : rosha |

خدایــــــــــا! سرده این پایین، از اون بالا تماشا کن   

 اگه میشـه بیــــــا پاییـن و دستـــــای منـــو ها کن 

خدایــــــــــا!سرده این پایین،ببـین دستــامـو میلرزه

دیگه حتـــــــــــے همه دنیا،به این دورے نمـے ارزه

تو اون بالا من این پایین،دو تایـــــــے مون چرا تنها؟ 

اگه لیلــــــے دلش گیــــره! بـــــگو مجنون چرا تنها؟ 

خدایا! من دلم قرصه،کسے غیر از تو با من نیست 

خیالت از زمین راحت ،که حتــے روز،روشن نیست 

کسـے اینجا نمـے بینـه که دنیـــــــــــا زیر چشماته 

یه عمره یـــــــــــادمـــــــون رفته،زمیـن دار مکافـاته



برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 18:10 | نویسنده : rosha |

 

 

 خری آمد به سوی مادر خویش  بگفت مادر چرا رنجم دهی بیش

برو امشب برایم خواستگاری  اگر تو بچه ات را دوست داری

 خر مادر بگفتا : ای پسر جان  تورا من دوست دارم بهتر از جان

 ز بین این همه خرهای خوشگل  یكی را كن نشان چون نیست مشگل

خرك از شادمانی جفتكی زد  كمی عرعر نمودو پشتكی زد

 بگفت : مادر به قربان نگاهت  به قربان دوچشمان سیاهت

 خر همسایه راعاشق شدم من  به زیبایی نباشد مثل او زن

 بگفت: مادر برو پالان به تن كن  برو اكنون بزرگان را خبر كن

 به آداب و رسومات زمانه  شدند داخل به رسم عاقلانه

دوتا پالان خریدند پای عقدش  یه افسار طلا با پول نقدش

 خریداری نمودند یك طویله  همانطوری كه رسم است در قبیله

خر دانا كلام خود گشایید  وصال عقد ایشان را نمایید

 دوشیزه خر خانم آیا رضائی  به عقد این خر خوشتیپ در آیی

 یكی از حاضرین گفتا به خنده  عروس خانم به گل چیدن برفته

برای بار سوم خر بپرسید   كه خر خانم سرش یكباره جنبید

 خران عرعر كنان شادی نمودند  به یونجه كام خود شیرین نمودند

 


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 20:23 | نویسنده : rosha |

خدایا من دلم قرصه

کسی غیر از تو با من نیست

خیالت از زمین راحت

که حتی روز روشن نیست

کسی اینجا نمی بینه

که دنیا زیر چشماته

یه عمره یادمون رفته

زمین دار مکافاته

فراموشم شده گاهی

که این پایین چه ها کردم

که روزی باید از اینجا

بازم پیش تو برگردم

خدایا وقت برگشتن

یه کم با من مدارا کن

شنیدم گرمه آغوشت

اگه میشه منم جا کن

 


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 20:7 | نویسنده : rosha |

 

 

زن يعني نـاز ,,, مرد يعني نيــاز ,,,

 


مرد يعني بايد ,,, زن يعني شايد ,,,

 


مرد يعني ساختن ,,, زن يعني سوختن ,,,

 


مرد يعني دلدار ,,, زن يعني دلداده ,,,

 


مرد يعني آري ,,, زن يعني گاهي ,,,

 


مرد يعني دم ,,, زن يعني باز دم ,,,

 

  

 

مرد يعني سخاوت ,,, زن يعني صداقت ,,,

 

 

مرد يعني بيارام ,,, زن يعني بياساي ,,,

 

مرد يعني يک جرعه هوس ,,, زن يعني جام لبريز نفس ,,,

 

و مرد يعني تنها يک واژه و آنهم "مرد" ,,,

 


و زن يعني تنها يک واژه و آنهم ♥عشـق,

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 19:53 | نویسنده : rosha |

 

 

 

بعضی وقتا آدما یه کاری میکنن

که دیگه نمیتونی دوسشون داشته باشی ولی

عجیب دلت واسه زمانی که دوسشون داشتی تنگ میشه . . .

 


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 19:50 | نویسنده : rosha |

 

 

 

دلم هوای خودم را کرده است

ایــن روزهـــا

بیشــتر از هــر زمــانی

دوسـت دارم خــودم باشــم !!

دیگــر نـه حــرص بدســت آوردن را دارم

و نه هـــراس از دســت دادن را ..

هرکـــس مـــرا میـــخواهد بـخـــاطــر خــودم بخواهــد

دلــم هـــوای خـــودم را کـــرده اســت ..

همین…


 



 


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 9:21 | نویسنده : rosha |
.: Weblog Themes By BlackSkin :.