<-PostContent->

شیمی

عطربارون

 

مهدی جان!


  به روسیاهی‌من نگاه نکن و به دستهایم که خالی و گنهکارند

  قلبم را ببین که هر روز، صبح و شام تو را می‌خوانند . . .

 


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 11:43 | نویسنده : rosha |

 

 

دلم به ” مستحبی ” خوش است که جوابش ” واجب ” است



السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه...

 


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 11:35 | نویسنده : rosha |

 

 

شیعیان مهدی غریب و بی کس است

 جان  مولا  معصیت  دیگر  بس  است

شیعیان بس نیست غفلت هایمان

  غربت   و  تنهایی  مولا یمان

 


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 11:28 | نویسنده : rosha |

 

 

دستم به آرزوهایم نمی رسد
آرزوهایم بسیار دورند...
ولی درخت سبز صبرم می گوید:
امیدی هست...خدایی هست...
این بار برای رسیدن به آرزوهایم یک صندلی زیر پایم می گذارم
شاید این بار دستم به آرزوهایم برسد...

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 11:23 | نویسنده : rosha |

 

 

 


زمانی شعر می گفتم برای غربت باران …


ولی حالا خودم تنهاترم ، تنهاتر از باران …

 


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 9:45 | نویسنده : rosha |

منتظر هیچ دستی درهیچ جای دنیانباش...

اشکهایت رابا دستهای خودت پاک کن

همه رهگذرند....

 


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 9:27 | نویسنده : rosha |

 

 

 

دلم هوای خودم را کرده است

ایــن روزهـــا

بیشــتر از هــر زمــانی

دوسـت دارم خــودم باشــم !!

دیگــر نـه حــرص بدســت آوردن را دارم

و نه هـــراس از دســت دادن را ..

هرکـــس مـــرا میـــخواهد بـخـــاطــر خــودم بخواهــد

دلــم هـــوای خـــودم را کـــرده اســت ..

همین…


 



 


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 9:21 | نویسنده : rosha |

 


 

بر روی رضـا شمـس امامت صلـوات

بر شافع ما روز قیامـت صـلوات

در شـام ولادتـش که شادنـد همـه

بفرست بر این روح کرامت صلوات صلوات



السلام ای حضرت سلطان عشق

یا علی موسی الرضا ای جان عشق

السلام ای بهر عاشق سرنوشت

السلام ای تربتت باغ بهشت

---

ولادت باسعادت سلطان، امیر و ولی نعمت تمام ایرانیان، حضرت رضا-ع مبارک.

 

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 17:53 | نویسنده : rosha |

 

سلام ای که نشستند به دور حرمت جمع ملائک به تماشا
همه پست و تو بالا
همه قطره تو دریا
همه بنده تو مولا
همه خار، تو اسطوره ی گلها
غلامیم به درگاه شما حضرت آقا
به عشق تو گشودیم همه دیده به دنیا
به عشق تو تپیده ست دل ما
برای تو خدا روح دمیده به گِل ما
فدای تو که رعنایی و آقایی و زیبا
که تو یوسف زهرایی و ما نیز ندانیم
چرا رفته به بیراهه زلیخا
سلام ای پسر حضرت زهرا ...
**********
سلام ای پسر حضرت زهرا
که غریب الغربایی و ولی نعمت مایی
ز سر تا به قدم عشق و صفایی
و سر تا به قدم ما همه دردیم،
تو درمان و دوایی
تو آیینه ی شفاف خدایی
تو سلطان سخایی
تو علی هستی و شهره به رضایی
تو و دست کرامت
دل ما و گدایی
فقیریم و عشق است فقیری که تو حج فقرایی
تو که صاحب این صحن و سرایی
نه این صحن و سرا، صاحب ارضی و سمایی
به ما هم بده جایی
نپرسید که هستیم و کجایی
مهم اینجاست
که تو صاحب مایی
**********
من و دست پر از عجز و تمنا
تو و دامنی از جنس تولا
سلام ای پسر حضرت زهرا
**********
تمام همه ی آنچه که داریم فدای سرتان حضرت سلطان
غریبیم و خدا گفته شمایید فقط یار غریبان
ضعیفیم و خدا گفته تویی مونس و غمخوار ضعیفان
عجب نیست اگر دست به دامان شماییم
عجب نیست در خانه ی لطف تو گداییم
که مشغول گدایی تو هستند هزاران چو سلیمان
عجب نیست شود موسی عمران
میان حرمت خادم و دربان
عجب نیست اگر زنده شود حضرت عیسی
به نگاهی ز دو چشمان تو و بر تن اموات دهد جان
و عجب نیست که جبریل امین
خاک در کفشکنت را ببرد بهر تبرک به جنان
و عجب نیست به عشق تو شود کفر مسلمان
و عجب نیست به یک گوشه ی چشمت
شود آتش چو گلستان
عجب اینجاست که با این جبروتت
شده ای ضامن آهوی بیابان
و عجب نیست همان آهوی وحشی
که تو ضامن شدی از لطف و کرامت
شود ضامن مردم به قیامت
سلام ای که خدا گفته سلامت
سلام ای به فدای تو و اخلاق و مرامت
سلام ای که پذیرفته ای این بی سروپا را
سلام ای پسر حضرت زهرا
**********
سلام ای پسر حضرت زهرا
و ای شاه  و امیرم
بود آرزویم بوسه ای از روی ضریح تو بگیرم
مگر لحظه ای آرام شود این دل زارم
تویی دار و ندارم
خزانم من و بی برگ
تویی باغ و بهارم
شدم زائرت آقا
که بیایی به دم مرگ کنارم
و یا پا بگذاری به مزارم
درست است که این مایه ندارم
ولی کاش بیایی که سر از خاک برآرم
دو دستم به روی سینه گذارم
و بگویم به تو ای صاحب دلها
سلام ای پسر حضرت زهرا
...
(
محمد ناصری)              

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 17:50 | نویسنده : rosha |

«آن یار کزو خانه‌ی ما جای پَری بود

سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود

انگار در اعماق نگاهش خبری بود

در شهر خودش بود و دلش در سفری بود

می‌رفت دلت كوی به كو، خانه به خانه

«جمعی به تو مشغول و تو فارغ ز میانه»

انگار کسی رو به خراسان به نماز است

با چادر سبزی که پر از عطر حجاز است

«اَلمِنَّتُ لِلَّـه که درِ میکده باز است»

مستی ـ به خدا ـ پیش دو چشم تو مجاز است

من مست‌ترین حوض تواَم حضرت مهتاب!

از این همه اشك است اگر شور شد این آب

در سفره‌ی مهمان تو جز نور خدا نیست

هر لقمه مگر با نمک نام رضا نیست

از شوق تو در صحن و خیابان تو جا نیست

کس نیست که در دامن مهر تو رها نیست

حق دارد اگر یوسف ما هم به تو نازد

یك مسجد و میخانه كنار تو بسازد

آنقدر قشنگی كه دل قافله‌ها را …

آنقدر كریمی كه همه فاصله‌ها را …

آنقدر عزیزی كه تمام گله‌ها را …

ـ از قافیه بگذرـ بگشا این گره‌ها را

نزدیك ترین سنگ صبور دل مایی

هم دامن زهرایی و هم دست رضایی
 


برچسب‌ها:

تاريخ : برچسب:, | 19:50 | نویسنده : rosha |
صفحه قبل 1 ... 20 21 22 23 24 ... 34 صفحه بعد
.: Weblog Themes By BlackSkin :.